علم رجال، جلسه ۱۰
♦جانمایی درس♦
📂 ادله نافین نیاز به علم رجال
✅ بررسی مقدمات کتب اربعه (مقدمه کافی«۲»)
♦فهرست مطالب درس♦
— پرسش دوم از علل و اسباب اختلاف روایات
— درخواست از مرحوم کلینی برای نوشتن کتاب
— اجابت مرحوم کلینی در نوشتن کتاب
اختلاف در شهادت مرحوم کلینی به صحت احادیث کافی
توجه به معنای صحیح نزد قدماء و متأخرین
کلام قائلین به شهادت مرحوم کلینی
نمونهای از پذیرش شهادت مرحوم کلینی
ادله قائلین به عدم شهادت مرحوم کلینی
— ادله مرحوم آیهالله خویی رحمه الله
— خلاصه ادله نافین صحت تمام روایات کافی
پاسخ به اشکالات بر شهادت مرحوم کلینی
— پاسخ به اشکال اول مرحوم مامقانی
— پاسخ به اشکال دوم مرحوم مامقانی
— پاسخ به اشکال سوم مرحوم مامقانی
— پاسخ به اشکال اول آیت الله خویی ره
— پاسخ به اشکال دوم آیت الله خویی ره
— پاسخ به اشکال سوم آیت الله خویی ره
— پاسخ به اشکال نبود شرایط شهادت در کلام مرحوم کلینی
♦متن درس♦
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
جلسه گذشته در مورد کتاب کافی و مرحوم کلینی و سوال اول مطرح شده در مقدمه بحث شد. به ادامه بررسی مقدمه میپردازیم.
ادامه مقدمه کافی
پرسش دوم از علل و اسباب اختلاف روایات
و ذکرت أنّ أمورا قد أشکلت علیک، لا تعرف حقائقها لاختلاف الروایه فیها، و أنّک تعلم أنّ اختلاف الروایه فیها لاختلاف عللها و أسبابها، و أنّک لا تجد بحضرتک من تذاکره و تفاوضه ممّن تثق بعلمه فیها.
ترجمه: «تو یادآور شدى که مسائلى بر تو مشکل شده و حقیقت آن را براى اختلاف روایات وارده نمىفهمى و مىدانى که اختلاف روایات وابسته اختلاف علل و اسباب آنها است و دسترس به دانشمند مورد اعتمادى ندارى که با او مذاکره و گفتگو کنى در مورد آنها.»[۱]
درخواست از مرحوم کلینی برای نوشتن کتاب
و قلت: إنّک تحبّ أن یکون عندک کتاب کاف یجمع [فیه] من جمیع فنون علم الدین، ما یکتفی به المتعلّم، و یرجع إلیه المسترشد، و یأخذ منه من یرید علم الدین و العمل به بالآثار الصحیحه عن الصادقین علیهم السّلام و السنن القائمه الّتی علیها العمل، و بها یؤدّی فرض اللّه عزّ و جلّ و سنّه نبیّه صلّى اللّه علیه و آله، و قلت: لو کان ذلک رجوت أن یکون ذلک سببا یتدارک اللّه [تعالى] بمعونته و توفیقه إخواننا و أهل ملّتنا و یقبل بهم إلى مراشدهم.
ترجمه: «و (گفتی) مىخواهى کتابى داشته باشى که کافی باشد از همه فنون علم دین در آن گرد باشد تا متعلم را کفایت کند و رهجو را مرجع گردد و هر که طالب علم دین و عمل به آن است از آن اخذ کند طبق روایات وارده از امامان صادق (ع) و سنن پابرجائى که باید بدانها عمل شود و فرض خداى عز و جل و سنت پیغمبرش (ص) بدانها انجام گردد، گفتى اگر چنین کتابى باشد امیدوارى که خداى تعالى بدان وسیله با یارى و توفیق خود هم مذهبان ما را دستگیرد و به سوى رهبران خود بکشاند.»[۲]
فاعلم یا أخی أرشدک اللّه أنّه لا یسع أحدا تمییز شیء، ممّا اختلف الرّوایه فیه عن العلماء علیهم السّلام برأیه، إلّا على ما أطلقه العالم بقوله علیه السّلام: «اعرضوها على کتاب اللّه فما وافى کتاب اللّه عزّ و جلّ فخذوه، و ما خالف کتاب اللّه فردّوه» و قوله علیه السّلام: «دعوا ما وافق القوم فإنّ الرشد فی خلافهم» و قوله علیه السّلام «خذوا بالمجمع علیه، فإنّ المجمع علیه لا ریب فیه» و نحن لا نعرف من جمیع ذلک إلّا أقلّه و لا نجد شیئا أحوط و لا أوسع من ردّ علم ذلک کلّه إلى العالم علیه السّلام و قبول ما وسّع من الأمر فیه بقوله علیه السّلام: «بأیّما أخذتم من باب التسلیم وسعکم».
مرحوم کلینی در مورد اختلافات در روایات دو نکته را متذکر میشوند:
۱- اگر بنا را بر رأی و نظر و دیدگاه شخصی افراد بگذاریم، هیچ راه حلی برای تشخیص درست در اختلافات روایات نداریم؛
۲- تنها راه حل همان راهی است که خود حضرات معصومین علیهم السلام (صاحبان روایات) به ما معرفی فرمودهاند.
در ادامه مرحوم کلینی به ۴ روایتی که حضرات معصومین علیهم السلام راه حل ارائه کرده اند، اشاره میکند:
روایت اول: این حدیث پیرامون ملاک بودن قرآن و عرض بر کتاب است. که فرمودند: «روایات را به کتاب خدا عرضه کنید، پس اگر موافق کتاب خدا بود، بپذیرید و اگر مخالف کتاب خدا بود آن را رد کنید.»
روایت دوم: بحث مخالفت با عامه است که فرمودند: «آنچه که موافق آن قوم است را رها کنید که رشد در خلاف آنها است.»
روایت سوم: پیرامون مساله شهرت است که فرمودند: «آنچه که اجماعی است را اخذ کنید که در آنچه که مورد اجماع است، شکی نیست.» در مقبوله عمر بن حنظله و مرفوعه زراره که بحث شهرت مطرح شده است چون نقطه مقابلش روایات شاذ و نادر است و معلوم است که قاضی و حاکم خلاف روایت اجماعی به معنای اجماع مصطلح در اصول حکم نمیدهد، پس منظور از «مجمع علیه» شهرت است نه اجماع مصطلح و اساساً اجماعی که در علم اصول هم بحث میشود چیزی جز شهرت عظیمه نیست.
روایت چهارم:بعد از نقل سه راه حلی که حق و حقیقت را روشن میکند مرحوم کلینی میفرماید: ما از اسباب و امور اطلاع کمی داریم و راهی احوط و اوسع از این سراغ نداریم که علم این موارد را به اهل بیت علیهم السلام واگذار کنیم و کلام خودشان را قبول کنیم که در تعارض دو روایت فرمودند «در سعه هستید که از باب تسلیم به هر کدام که خواستید، اخذ کنید.»
در این عبارت مرحوم کلینی اختلافی هست که منظور ایشان از طریقی که «احوط» و «اوسع» است چیست؟ مرحوم آخوند در کفایه[۳] فرموده منظور از احوط و اوسع، تخییر بین دو روایت متعارض است. بعد برخی اشکال گرفتهاند که تخییر ، قطعا احوط نیست و اگر منظور مرحوم کلینی از احوط همان تخییر است که ایشان اشتباه کرده است ولی میگویند در این مورد مرحوم آخوند اشتباه کرده است چرا که مرحوم کلینی چنین چیزی را نفرموده بلکه عبارت مرحوم کلینی این است که احوط واگذاری علم اختلافات در روایات به اهل بیت علیهم السلام است و طریق اوسع، تخییر است که آن را هم حضرات معصومین علیهم السلام فرمودهاند.
بحث فعلی ما در بررسی صحت روایات کتاب کافی است، مطالبی که مرحوم کلینی فرمود در علم اصول ، بحث تعارض ادله، اصل ثانوی بحث میشود که بحث بسیاری مبسوط و خارج از موضوع ما است، به همین جهت به بحث آن نمیپردازیم.
اجابت مرحوم کلینی در نوشتن کتاب
و قد یسّر اللّه- و له الحمد- تألیف ما سألت، و أرجو أن یکون بحیث توخّیت فمهما کان فیه من تقصیر فلم تقصر نیّتنا فی إهداء النصیحه، إذ کانت واجبه لإخواننا و أهل ملّتنا، مع ما رجونا أن نکون مشارکین لکلّ من اقتبس منه، و عمل بما فیه فی دهرنا هذا، و فی غابره إلى انقضاء الدنیا، إذ الربّ جلّ و عزّ واحد و الرسول محمّد خاتم النبیّین- صلوات اللّه و سلامه علیه و آله- واحد، و الشریعه واحده و حلال محمّد حلال و حرامه حرام إلى یوم القیامه.
کلیدیترین بخشی که از مقدمه به بحث ما مرتبط است این قسمت از مقدمه است که مرحوم کلینی میفرماید: «خداوند -که سزاوار حمد است- تألیف آنچه را که خواستی بر من میسّر کرد. و امیدوارم که همانگونه باشد که میخواستی (توخیت = قصدت). پس اگر کم و کاستى در آن باشد تقصیرى در نیت خیر خواهى ما نیست چرا که خیرخواهی برای برادران مؤمن و مسلمانان واجب است. و همچنین امیدوارم که شریک با هر کسی باشم که از این کتاب بهره میبرد و عمل میکند از این زمان تا آخر دنیا… .»
آنچه از مرحوم کلینی درخواست شده بود نوشتن کتابی بود از آثار صحیحه از اهل بیت علیهم السلام و مرحوم کلینی فرمود به لطف خداوند آن را تألیف کردم. نکاتی پیرامون متن درخواست و اجابت درخواست وجود دارد که انشاءالله در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
و وسّعنا قلیلا کتاب الحجّه و إن لم نکمّله على استحقاقه، لأنّا کرهنا أن نبخس حظوظه کلّها. و أرجو أن یسهّل اللّه جلّ و عزّ إمضاء ما قدّمنا من النیّه، إن تأخّر الأجل صنّفنا کتابا أوسع و أکمل منه، نوفّیه حقوقه کلّها إن شاء اللّه تعالى و به الحول و القوّه و إلیه الرغبه فی الزیاده فی المعونه و التوفیق. و الصلاه على سیّدنا محمّد النبیّ و آله الطاهرین الأخیار. و أوّل ما أبدأ به و أفتتح به کتابی هذا کتاب العقل، و فضائل العلم، و ارتفاع درجه أهله، و علوّ قدرهم، و نقص الجهل، و خساسه أهله، و سقوط منزلتهم، إذ کان العقل هو القطب الّذی علیه المدار و به یحتجّ و له الثواب، و علیه العقاب، [و اللّه الموفّق].
ترجمه: «ما کتاب راجع به حجت را اندازهاى توسعه دادیم گرچه حق کامل آن را باز هم ادا نکردیم، زیرا ناگوار بود که از آن بکاهیم و امیدواریم که خداى عز و جل نیت ما را امضاء کند که اگر عمرى باشد کتابى وسیعتر و کاملتر از آن تصنیف کنیم و حقوق مطالب مربوط به حجت را پرداخت نمائیم- ان شاء اللَّه تعالى و به الحول و القوه- و در خواست فزودن کمک و توفیق به درگاه او است و رحمت برسید ما محمد پیغمبر (ص) و آل پاکش. من این کتاب خود را آغاز و افتتاح مىکنم به کتاب عقل و فضائل علم و بلندى درجه اهل علم و علو قدرشان و نقص جهل و پستى جاهلان و بىاعتبارى آنان، زیرا عقل قطبى است که همه چیز بر آن مىچرخد و به وسیله آن دلیل اقامه مىشود و ثواب از آن او و عقاب بر عهده او است (و الله الموفق).»[۴]
اختلاف در شهادت مرحوم کلینی
در بیانی که گذشت مرحوم آخوند عبارتی دارند که محل اختلاف شده که آیا این عبارت شهادت محسوب میشود یا نه و نیز برخی به قرائن دیگری تمسک کرده اند که به بررسی آن خواهیم پرداخت. مرحوم کلینی فرمود: «…و قلت: إنّک تحبّ أن یکون عندک کتاب کاف … بالآثار الصحیحه عن الصادقین علیهم السّلام …و قد یسّر اللّه- و له الحمد- تألیف ما سألت… .» در بررسی این عبارت اقوالی هست:
توجه به معنای صحیح نزد قدماء و متأخرین
قبل از بررسی ادله نافین و مثبتین شهادت مرحوم کلینی توجه به این نکته لازم است که بارها بیان شد که اصطلاح صحیح نزد قدماء با متأخرین معنای متفاوتی دارد. که علامه فیض کاشانی ره در کتاب الوافی به آن توجه دادهاند.
کلام قائلین به شهادت مرحوم کلینی
کسانی که قائل به شهادت مرحوم کلینی بر صحت روایات کافی هستند به عبارت در مقدمه توجه میدهند که مرحوم کلینی فرمود: از من درخواست شد کتابی با ویژگیهای بیان شده بنویسم که الحمد لله خداوند توفیق نگارش آنچه را که خواسته بودند به من عطا فرمود که این ویژگیها را مرور کنیم:
• جامع معارف دین باشد(یجمع [فیه] من جمیع فنون علم الدین)،
• مرجع و پناه طالب هدایت باشد(ما یکتفی به المتعلّم، و یرجع إلیه المسترشد)،
• کسی در پی علم و عمل به دین است به آن روی بیاورد (و یأخذ منه من یرید علم الدین و العمل به)،
• محتوای آن روایات صحیحه اهل بیت علیهم السلام باشد (بالآثار الصحیحه عن الصادقین علیهم السّلام)،
• مشتمل بر سنن قابل عمل باشد (و السنن القائمه الّتی علیها العمل)،
• واجبات و مستحبات دین را بیان کند (بها یؤدّی فرض اللّه عزّ و جلّ و سنّه نبیّه صلّى اللّه علیه و آله)،
• کمک کار برادران دینی باشد (سببا یتدارک اللّه [تعالى] بمعونته و توفیقه إخواننا)
و مرحوم کلینی بعد از اجابت درخواست و بیان نوشتن چنین کتابی چند نکته را بیان فرموده:
• آنچه را خواستی، نوشتم (و قد یسّر اللّه- و له الحمد- تألیف ما سألت)،
• در نیت (و زحمتی که باشد انجام میشده) کم کاری نکردم (فلم تقصر نیّتنا)،
• امیدوارم که در ثواب عمل کنندگان به کتاب شریک باشم (مع ما رجونا أن نکون مشارکین…)،
• امیدوارم تا قیامت مورد استفاده قرار گیرد(و فی غابره إلى انقضاء الدنیا).
از این نکات به خوبی فهمیده میشود که مرحوم کلینی بعد از ۲۰ سال زحمتی که برای تألیف کافی کشیدهاند، آن را برای عمل و به عنوان مرجع و ملجأ شیعیان از آثار صحیحه اهل بیت علیهم السلام نوشته است و قطعا از نکات بیان شده فهمیده میشود که مرحوم کلینی ادعای صحت روایات مطرح شده در کتاب کافی را دارند.
نمونهای از پذیرش شهادت مرحوم کلینی
مرحوم شیخ حر عاملی د ر بیان مصادر کتاب در فایده چهارم میگوید:
«الفائده الرابعه [فی ذکر مصادر هذا الکتاب] فی ذکر الکتب المعتمده التی نقلت منها أحادیث هذا الکتاب، و شهد بصحتها مؤلفوها و غیرهم، و قامت القرائن على ثبوتها، و تواترت عن مؤلفیها، أو علمت صحه نسبتها إلیهم، بحیث لم یبق فیها شکّ و لا ریب: کوجودها بخطوط أکابر العلماء. و تکرر ذکرها فی مصنفاتهم. و شهادتهم بنسبتها. و موافقه مضامینها لروایات الکتب المتواتره. أو نقلها بخبر واحد محفوف بالقرینه. و غیر ذلک. و هی: کتاب الکافی: تألیف الشیخ؛ الجلیل؛ ثقه الإسلام؛ محمد بن یعقوب؛ الکلینی؛ رضی الله عنه.»[۵]
ادله قائلین به عدم شهادت مرحوم کلینی
و أمّا ما فی الکافی…فلا دلاله فیه على مدّعاهم؛ لأنّک إذا تأمّلته تجده دالّا على أنّ الکتاب مشتمل على الآثار الصحیحه عن الصادقین علیهم السلام .. و نحن لا ننکر ذلک، لا أنّ جمیع ما فیه صحیح . و کون الکتاب جامعا لجمیع فنون علوم الدین .. غیر أنّ جمیع ما فیه صحیح یجوز الأخذ به من غیر ملاحظه سنده من حیث الصحّه و الفساد، مع أنّ جواز أخذ السائل منه بعض الأخبار یحتمل أن یکون على جهه التقلید، و هو لا یثبت صحّه جمیع الأخبار التی فیها بالنظر إلى المجتهدین، فیکون ذکره لجمیع رجال الأسانید…ضابطا واضحا و قرینه قویّه لإرادته تهیئه مقدّمه تمییز الصحیح من غیره بالنسبه إلى غیر مقلّدیه، و لو تنزّلنا عن ذلک کلّه نقول: إنّ ما فی الکافی لا یثبت مدّعى الخصم، لعدم وفائه لجمیع الفروع… .[۶]
توضیح فرمایشات مرحوم مامقانی رحمه الله:
اولا: عبارت مرحوم کلینی این نیست که روایات کتاب همه صحیح هستند بلکه از عبارت فهمیده میشود که کتابی خواستهاند که شامل روایات صحیحه از اهلبیت علیهم السلام باشد و ایشان اجابت کردهاند. (مثلا فردی از شما درخواست میکند که کتابی بنویسید در موضوع امر به معروف که آثار صحیحه اهل بیت علیهم السلام در آن باشد؛ اگر شما در مقدمه کتاب خبر دادید که الحمدلله که توفیق شد و آن کتاب را نوشتم، معنایش ین نیست که شما ادعا کردهاید تمام احادیث این کتاب صحیح هستند.)
ثانیا: مرحوم کلینی این کتاب را برای عمل نوشته و اشکالی هم ندارد که مقلدین بدون بررسی سندی به روایات کتاب عمل کنند ولی جواز عمل مقلد به روایات، معنایش این نیست که تمام روایات صحیح هستند و عالم و مجتهد هم بدون بررسی به همه میتواند فتوا دهد و مؤید این مطلب این است که مرحوم کلینی سند روایات را ذکر کرده است. این کار برای مقلد فایدهای ندارد و برای مجتهد هم فایدهاش بررسی و تحقیق است نه اینکه تبعییت بدون چون و چرا.
ثالثا: جان کلام کسانی که برای صحت احادیث به مقدمه کافی تمسک میکنند این است که مرحوم کلینی خبر داده است که آنچه از من خواسته بودند را نوشتم؛ اما وقتی ما به متن کافی نگاه میکنیم جامع همه فروع و همه معارف دین نیست در حالی که قرار بود چنان کتابی نوشته شود، پس میفهمیم عین آنچه خواسته بودند، نوشته نشده.
۲- ادله مرحوم آیهالله خویی رحمه الله
اول: روایات از غیر معصوم در کافی هست (نمونه: عَنْ أَسِیدِ بْنِ صَفْوَانَ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ: لَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ- أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع ارْتَجَ الْمَوْضِعُ بِالْبُکَاءِ وَ دَهِشَ النَّاسُ کَیَوْم قُبِضَ النَّبِیُّ ص…) پس نمیتوان گفت تمام روایات و نقلهای مرحوم کلینی به خاطر بیانی که در مقدمه داشته اند ، همه از آثار صحیحه صادقین علیهم السلام هستند. (از این بیان استفاده میشود که با توجه به اینکه مرحوم کلینی مقدمه را بعد از تدوین کتاب نوشته است و توجه و علم به محتوای کتاب خود داشته است، پس مقصودش از عبارت «آثار صادیقین علیهم السلام» این نبود که تمام آنچه د راین کتاب است همه روایات صحیحه از اهل بیت علیهم السلام هستند. در نتیجه برداشت افرادی که صحت جمیع نقلهای کافی را از مقدمه استظهار میکنند، غلط خواهد بود. نهایتا حتی اگر اصرار بورزیم که ظاهر متن مقدمه در شهادت به صحت همه نقلها است با توجه به قرینه بیان شده باید گفت: عبارت نارسا است و استخدام واژگان مرحوم کلینی دقیق نبوده چون نمیشود پذیرفت که مرحوم کلینی به محتوای کتاب خود آگاه نبوده پس وقتی مقصود مرحوم کلینی روشن است فرقی نمیکند که عبارت ظاهر در شهادت مرحوم کلینی باشد یا نه.)
دوم: بحث روایات متعارض و انتخاب مرحوم کلینی و نقل برخی از آنها؛ (توضیح: خود ایشان در مقدمه تأکید کردند که اهل بیت راه هایی برای تمییز روایات صحیح در بین روایات متعارض و مخالف بیان فرمودهاند ولی ما علم کمی به آن اسباب داریم پس بهترین راه همان تخییر است که خودشان فرمودهاند. پس ما میدانیم ایشان احادیث متعارضی را بررسی کرده است و علی القاعده بر اساس تخییر یک روایت را نقل کرده است، چطور مرحوم کلین میتواند ادعا کند که قطعا روایتی که تخییراً انتخاب کردهام، صحیح است؟! مضافا بر آن، اگر چه احادیث متعارض در کتاب کافی کم بیان شده و بنای مرحوم کلینی بر بیان احادیث متعارض نیست ولی به هر حال در برخی موارد در یک باب احادیث متعارض را آوردهاست چگونه میشود گفت این دو حدیث متعارض هر دو صحیح هستد؟)
سوم: مرحوم صدوق و شیخ طوسی چنین اعتقادی نداشتهاند پس چطور ما بعد از ۱۰۰۰ سال به کتاب کافی چنین اعتقادی داشته باشیم؟ (مثال: مرحوم شیخ طوسی ذیل روایتی در حرمت لحم حمار که از کافی نقل شده مینویسد: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ: فَمَا تَضَمَّنَ هَذَا الْحَدِیثُ مِنْ تَحْرِیمِ لَحْمِ الْحِمَارِ الْأَهْلِی مُوَافِقٌ لِلْعَامَّهِ وَ الرِّجَالُ الَّذِینَ رَوَوْا هَذَا الْخَبَرَ أَکْثَرُهُمْ عَامَّهٌ وَ مَا یَخْتَصُّونَ بِنَقْلِهِ لَا یُلْتَفَتُ إِلَیْهِ… تهذیب ۹:۴۰)
خلاصه ادله نافین صحت تمام روایات کافی
پاسخ به اشکالات بر شهادت مرحوم کلینی
پاسخ به اشکال اول مرحوم مامقانی
اشکال ایشان به مساله استظهار از متن بر میگردد که به نظر میرسد ظاهر عبارت مرحوم کلینی در مقدمه شهادت به صحت روایات کافی است و برداشت مرحوم مامقانی رحمه الله ناتمام است چرا که مبسوطا به بیان درخواست کننده پرداختند و جزئیات و مترادفات مختلفی از آن بیان کردند و بعد فرمودند که به لطف خدا نوشته ام و بعد از آن توضیح دادند که کم کاری نکردهاند و امید ثواب و مشارکت در اعمال و عبادات خوانندگان کتاب دارند. اگر شما در مجلسی نقل کنید که مثلا پدرم به من فرمود: برو بازار و یک خودکار آبی و یک پاک کن، دو تا دفتر ۱۰۰ برگ بخر و الحمدلله من به بازار و رفتم و خرید کردم؛ کسی نمیگوید: خب از عبارت ایشان فقط به دست میآید که به بازار برای خرید رفتهاند و نهایتا نتیجه میگیریم که بخشی از آن درخواست را اجابت کرده است.
از متن مقدمه، ادب مرحوم کلینی رضوان الله علیه کاملا مشهود است. با تکریم از برادر دینیشان یاد میکند و بعد از ۲۰ سال زحمت میفرماید اشکالاتی اگر وجود دارد از ناحیه نیت و قصد من نبوده یعنی عمدا نبوده اس چرا که خیرخواه مؤمنان بودن واجب است. وقتی از تألیف خود یا میکند میفرماید: خداوند بر من آسان کرد تألیف چیزی را که میخواستی، بلافاصله میفرماید: امیدوارم همان چیزی باشد که خواستید، بعد میگوید امیدوارم که در ثواب کسانی که به این روایات عمل میکنند، شریک باشم.
این ادب در نوشتار و خود را ندیدن به ما میفهماند که مرحوم کلینی روحیه آن را ندارد که بگوید: کتابی نوشتهام از آثار صحیحه حضرات معصومین علیهم السلام تا چراغ هدایت آیندگان باشد؛ بلکه فردی مثل مرحوم کلینی اگر بخواهد در مورد اعتبار و اهمیت کتابش دو پاراگراف بنویسد، دقیقا همین دو پاراگراف را خواهد نوشت. یکی از اساتید تعبیر جالبی داشتند میفرمود گاهی مولایی آنقدر کریم و بزرگوار است که مثلا به عبد خودش نمیگوید آب بیاور ، در را ببند بلکه میگوید: اگر زحمتی نیست آبی بیاورید لطف شما است؛ استادمان میفرمود این درخواست مولا قطعا امر است و امتثالش واجب و لازم ولی این آقا دستوراتش را این طوری میگوید و نباید گفت که چون اول کلامش گفت اگر زحمتی نیست پس امر نکرد و ظهور در وجوب هم ندارد. حال از قلم مرحوم کلینی هم استفاده میشود که این نوع بیانی که در مقدمه داشتند که برادر مؤمنی چنین درخواستی داشتند و به لطف خدا توفیق شد امتثال کردیم و انشاء الله مفید باشد و… بر میآید که ایشان در مقام توضیح اعتبار و اهمیت کتاب بودهاند یعنی با کمی مبالغه میخواهم عرض کنم این گزارش از مثل مرحوم کلینی، نص در شهادت به صحت روایات کتاب است.
پاسخ به اشکال دوم مرحوم مامقانی:
اشکال دوم ایشان این است که اگر مقلدین بدون بررسی میتوانند به کتاب کافی عمل کنند دلیل نمیشود که تمام مجتهدین، همه روایات کتاب کافی را صحیح بدانند؛ این فرمایش کاملا متین است ولی باید ارتباط آن را با بحث مشخص کرد. اینکه مرحوم کلینی شهادت به صحت روایات کافی داده باشند یک بحث است و اینکه اگر مرحوم کلینی شهادت داد، آیا ما باید بپذیریم یا نه، بحثی دیگر. عرض شد که مرحوم کلینی شهادت به صحت روایات دادهاند اما اینکه ما بپذیریم یا نه بستگی به تحلیل و بررسی ما از مرحوم کلینی و تاریخ حدیث دارد.
مرحوم مامقانی همچنین آوردن سند روایات توسط مرحوم کلینی را به عنوان مؤید فرمایش خودشان آوردهاند، درحالی که چنین نیست. مثال نقض برای فرمایش ایشان، مقدمه من لایحضره الفقیه و عبارت مرحوم صدوق است آنجا مرحوم صدوق با اینکه تصریح میکنند به صحت همه روایات و اگر چه برخی اسناد را در مشیخه و برخی را حذف کردهاند، اما مرحوم صدوق تأکید دارند[۷] که بیان سند فوائد متعددی دارد ولی جهت اختصار ذکر نکردهاند پس بیان سند منافاتی با شهادت به صحت روایات ندارد. همچنین پذیرش شهادت مرحوم کلینی و نپذیرفتن آن، ارتباطی با آوردن یا نیاوردن سند روایت ندارد چه اینکه برخی عالمان که معتقد به شهادت مرحوم کلینی اند هم احادیث مسند کافی را صحیح میدانند و هم احادیث مرسل منلایحضر را. بله، میشود مطلبی را به عنوان احتمالی قوی مطرح کرد که بگوئیم چون مرحوم کلینی در صدد تألیف کتابی برای آیندگان بوده و نظر به عالمان هم داشته است پس برای استفاده آنها سند را ذکر کرده که مثلا اگر سالها بعد فقیه و محدثی مانند شیخ طوسی روایتی را یافت در تعارض با روایت کافی، با توجه به سند بتواند راه علاج را برای خودش پیدا کند.
پاسخ به اشکال سوم مرحوم مامقانی:
مرحوم کلینی به جامعیت کتاب توجه داشته که دو جلد اصول و یک جلد روضه کافی، نتیجه همین است. مرحوم کلینی در مقدمه حتی برای کوتاه بودن «کتاب الحجه» توضیح ارائه دادند. پس از نظر خود مرحوم کلینی کتاب جامع معارف هست و از عبارت مقدمه میشود فهمید که مقصود مرحوم کلینی این نیست که کتابی بنویسد که تمام معارف اهل بیت علیهم السلام را در آن جمع کند بلکه میفرماید کتاب که «از» جمیع فنون دین در آن باشد، میفرماید: « إنّک تحبّ أن یکون عندک کتاب کاف یجمع [فیه] من جمیع فنون علم الدین.»
پاسخ به اشکال اول آیت الله خویی ره
عبارت مقدمه مرحوم کلینی در مورد روایات اهل بیت علیهم السلام است و شامل نقلهای دیگر نمیشود و با ذکر سند، کلام غیر معصومین کاملا روشن است و آنها تخصصا از بحث مقدمه خارج هستند.
پاسخ به اشکال دوم آیت الله خویی ره
مرحوم کلینی در مقدمه توضیح دادند که ما علم زیادی به اسباب و عللی تمییز روایات متعارض نداریم و حضرات معصومین علیهم السلام راه تخییر را برای ما گذاشته اند. آنچه از شهادت مرحوم کلینی استفاده میشود صحت به اصطلاح قدماء است که در روایات متعارض یا مرحوم کلینی روایات ترجیح را عمل کرده مثلا روایت موافق عامه را کنار گذاشته و یا به تخییر عمل کرده. البته آیا مرحوم کلینی شهرت، محالفت با کتاب، مخالفت با عامه را از مرجحات میدانسته یا از باب تمییز حجه از لاحجه، خودش بحثی است ولی معتبر دانستن روایتی که در کافی است به معنای فتوا دادن به آن نیست و فقیه به صرف دیدن یک روایت، فتوا صادر نمیکند ، بلکه فحص میکند از عمومات و خصوصات و معارضات پس اگر ما به خاطر شهادت مرحوم کلینی روایت کافی را معتبر میدانیم ولی فحص کردیم و دیدیم روایت معتبر دیگری هم هست که معارض با روایت کافی است باید به قواعد باب تعارض ادله مراجعه کرد یعنی به خاطر شهادت کلینی نمیتوانیم روایت معارض را حذف کنیم. اما در مورد مواردی که در خود کتاب کافی روایات متعارض بیان شدهاند، همین نقل معارض باعث میشود که پیببریم مرحوم کلینی به صحت هر دو معتقد نبوده و چون معتقد به تخییر بوده هر دو را نقل کرده است که در کتب اصولی هم بحث شده که این کار حتی در مقام افتاء اشکالی ندارد. ( یعنی مثلا در مورد حکم نماز جمعه استفتاء کنند و اتفاقا دو روایت متعارض برای نماز جمعه در عصر غیبت داشته باشیم که یکی بفرماید واجب است و یکی بفرماید حرام است، اگر مبنای مرجع تقلید در تعارض تخییر است میتواند تخییر به یک روایت فتوا بدهد و یا میتواند در پاسخ بنویسد به هر کدام از این دو روایت خواستید، عمل کنید، مخیر هستید.)
پاسخ به اشکال سوم آیت الله خویی ره
بیان شد که پذیرش صحت روایات کافی به معنای فتوا دادن به تمام روایات کافی نیست. در مثالهایی هم که بیان میشود اینگونه نیست که مثلا شیخ طوسی بفرماید این روایت در کافی هست ولی دلیل بر اعتبارش میخواهیم بلکه عموما مثالهای که بیان میشود مواردی است که که فردی مثل شیخ طوسی ره مشکلی در روایت دیده مثلا معارض روایی داشته یا خلاف مشهور است و… .
نکته دیگر اینکه پذیرش شهادت مرحوم کلینی به این معنا نیست که آن مرحوم هیچگاه اشتباه نکرده به همین جهت اگر فقیهی در بررسی روایت مطمئن شد که مرحوم کلینی اشتباه کرده به نظر خودش عمل میکند و این ضرری به اعتبار شهادت مرحوم کلینی نمیزند مانند خبر ثقه در موردی که علم به اشتباه بودن خبر داریم. علم ما مانع حجیت خبر میشود ولی مانع وجوب و لزوم تصدیق راوی در دیگر اخبارش نمیشود.
پاسخ به اشکال نبود شرایط شهادت در کلام مرحوم کلینی
بیان مرحوم کلینی شهادت مصطلح نیست تا بگوئیم باید عدلَین باشد تا بشود بینه. عظمت علمی مرحوم کلینی، زحمت ۲۰ ساله ایشان، در دوران غیبت بودن و دسترسی به اصول و مصنفات معتبر شیعه، بیان مرحوم کلینی در مقدمه کافی، این اطمینان را برای انسان ایجاد میکند که اصل در برخورد با روایات کافی، پذیرش آنها است چه اینکه آیت الله خویی شاگرد مرحوم نائینی در معجم الرجال آوردهاند که «و سمعت شیخنا الأستاذ الشیخ محمد حسین النائینی – قدس سره – فی مجلس بحثه یقول: إن المناقشه فی أسناد روایات الکافی حرفه العاجز و قد استدل غیر واحد على هذا القول بما ذکره محمد بن یعقوب فی خطبه کتابه… .»[۸] مرحوم نائنین از اصولیین بزرگ است و اخباری نیست ولی با این وجود قائل به صحت روایات کافی است.
والحمدلله رب العالمین
_____________________________________
[۱] – أصول الکافی، ترجمه کمرهاى، ج۱، ص: ۲۶٫
[۲] – أصول الکافی، ترجمه کمرهاى، ج۱، ص: ۲۷٫
[۳] – «منها: دعوى الإجماع على الأخذ بأقوى الدلیلین. وفیه: أنّ دعوى الإجماع – مع مصیر مثل الکلینیّ إلى التخییر، وهو فی عهد الغیبه الصغرى، ویخالط النوّاب والسفراء، قال فی دیباجه الکافی: «ولا نجد شیئاً أوسع ولا أحوط من التخییر» – مجازفهٌ.» کفایه الاصول ( مجمع الفکر )، ج۲، ص ۲۹۱.
[۴] – أصول الکافی، ترجمه کمرهاى، ج۱، ص: ۲۹٫
[۵] – وسائل الشیعه، ج۳۰، ص: ۱۵۱٫
[۶] تنقیح المقال، ج۱، ص ۱۰۶٫
[۷] – «…وَ صَنَّفْتُ لَهُ هَذَا الْکِتَابَ بِحَذْفِ الْأَسَانِیدِ لِئَلَّا تَکْثُرَ طُرُقُهُ وَ إِنْ کَثُرَتْ فَوَائِدُهُ… .» منلایحضره الفقیه، مقدمه.
[۸] – معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۸۷٫