علم رجال، جلسه ۷

جانمایی درس

🗂 ادله مثبتین نیاز به علم رجال

✅ وجود روایات جعلی

✅ حل تعارض اخبار

✅ سیره علماء

 

فهرست مطالب درس

مسأله غلو و جعل در نگاه فعلی به روایات

معرفی کتاب «الاخبار الدخیله»

— فهرست مطالب کتاب

— یک مثال از کتاب اخبار الدخیله

حل تعارض اخبار

— روایت مقبوله عمر بن حنظله

سیره علماء در استفاده از رجال

 

متن درس

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

محل بحث

بحث ما در مورد ادله نیاز به علم رجال بود که گفتیم یکی از ادله نیاز به علم رجال، شناخت راویانی است که جعل حدیث می‌کرده‌اند که گفتیم مهمترین آنها غالیان بوده‌اند که ما به کمک علم رجال می‌توانیم جاعلان یا غالیان و یا متهمان به غلو و جعل را بشناسیم. ادله مثبتین در یک نگاه:

مسأله غلو و جعل در نگاه فعلی به روایات

یکی از کارهای غلات جعل احادیث بوده است. در رجال کشی دو مطلب مهم از یونس بن عبد الرحمن در این زمینه وجود دارد که همان دو مطلب از دیرباز تا کنون مستند اصلی کسانی است که معتقدند در احادیث شیعه روایات جعلی زیادی وجود داشته و امروز نیز احادیث شیعه نیازمند بررسی دقیق موضوع غلو در روایات است. بررسی دیدگاه‌های طرفین و اقول و آراء در کتاب اعتبار سنجی احادیث شیعه، صص ۵۰۰ – ۵۳۸ بحث شده است که عزیزانی که مایلند مراجعه فرمایند.

معرفی کتاب «الاخبار الدخیله»

مرحوم علامه شوشتری متوفای سال ۱۳۷۴ش از علمای رجالی شیعه در قرن چهاردهم است. شاید مشهورترین اثر ایشان «قاموس الرجال» است. کتاب اخبار الدخلیه یا روایات ساختگی ، برای روشن کردن تحریفات، تصحیفات و احیاناً نشان دادن جعلی بودن برخی احادیث نوشته شده است.

فهرست مطالب کتاب

باب اول: در احادیث تحریف شده

فصل اول: حدیث‌هایی که ضرورت مذهب (تشیع) به تحریف‌شدنشان گواهی می‌دهد.

فصل دوم: حدیث‌هایی که تاریخ، به تحریف شدن آن‌ها گواهی می‌دهد.

فصل سوم: حدیث‌هایی که اسلوب سخن و طرز جمله بندی، به تحریف‌شدن‌شان گواهی می‌دهد.

فصل چهارم: حدیث‌هایی که به علت به هم درآمیختن تحریف شده است.

فصل پنجم: حدیث‌هایی که به سبب تشابه رسم الخط یا اندکی افتادگی تحریف شده است.

فصل ششم: حدیث‌هایی که به علت شامل بودن بر دو امر متقابل تحریف شده است.

فصل هفتم: حدیث‌هایی که سند آن‌ها تحریف شده است.

فصل هشتم: حدیث‌هایی که به علت نقل به معنا شدن تحریف شده است.

فصل نهم: حدیث‌هایی که قسمتی از آن‌ها افتاده و موجب تحریف گردیده است.

فصل دهم: حدیث‌هایی که به سبب عدم دقت در سند یا متن آن‌ها تحریف شده است.

فصل یازدهم: حدیث‌هایی که کلام راوی یا مؤلف کتاب با کلام معصوم در آمیخته و موجب تحریف گردیده است.

فصل داوزدهم: حدیث‌هایی که به سبب درآمیختن حاشیه‌ها با متن، دچار تحریف گشته است.

باب دوم: در احادیث جعلی و دروغین، و دارای چهار فصل است:

فصل اول: خبرهای کسانی که ادعای رؤیت امام زمان (ع) را کرده‌اند.

فصل دوم: خبرهایی که در آن‌ها به دروغ، تفسیری را به امام حسن عسکری (ع) نسبت داده‌اند.

فصل سوم: حدیث‌هایی که از روی غرض‌ورزی، در آن‌ها کم و زیاد شده و یا شماری از واژگانش دگرگون شده است.

فصل چهارم: احادیث گوناگون پراکنده.

باب سوم: در باب نیایش‌‌ها و دعاها و دارای دو فصل:

فصل اول: دعاهای تحریف‌شده

فصل دوم: دعاهای جعلی و ساختگی.

مستدرکات

یک مثال از کتاب اخبار الدخیله

برای آشنایی با نگاه مرحوم شوشتری و نحوه نقد ایشان یکی از نقدهای ایشان را بررسی می‌کنیم. البته شاید شما با نقد ایشان موافق نباشید اما برای آشنایی با مطالب ایشان بررسی یک مثال لازم است.

«(الفصل الثانى) (فى الادعیه المفتریه) و منها ما فیهما أخبرنی جماعه عن ابن عیّاش قال: ممّا خرج على یدی الشیخ الکبیر أبی جعفر محمّد بن عثمان بن سعید رضی اللّه عنه من الناحیه المقدّسه ما حدّثنی به خیبر بن عبد اللّه قال: کتبت من التوقیع الخارج إلیه‏ بسم اللّه الرّحمن الرّحیم‏ ادع کلّ یوم من أیّام رجب:

اللّهمّ إنّی أسألک بمعانی جمیع ما یدعوک به ولاه أمرک المأمونون على سرّک، المستبشرون بأمرک، الواصفون لقدرتک، المعلنون لعظمتک أسألک بما نطق فیهم من مشیّتک، فجعلتهم معادن لکلماتک و أرکانا لتوحیدک و آیاتک و مقاماتک الّتی لا تعطیل لها فی کلّ مکان یعرفک بها من عرفک، لا فرق بینک و بینها إلّا أنّهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک بدؤها منک و عودها إلیک، أعضاد و أشهاد و مناه و أذواد و حفظه و روّاد- إلى- و فاقد کلّ مفقود- إلى- و ملائکتک المقرّبین و بهم الصافّین [و] الحافین و بارک لنا فی شهرنا هذا المرجّب المکرّم و ما بعده من أشهر الحرم- الخ».

أقول: و یدلّ على وضعه امور:

الأوّل قوله: «بما نطق فیهم من مشیّتک» فأیّ معنى لنطق مشیّته فیهم.

الثانی قوله: «الّتی لا تعطیل لها فی کلّ مکان» هذا الموصول واقع على أیّ‏ شی‏ء… .

الثالث قوله: «لا فرق بینک و بینها إلّا أنّهم عبادک و خلقک» فإنّه یقتضی تساوی الملائکه- فهم المرادون من قوله: «و آیاتک»- و إن کان اللّفظ قاصرا عنه لأنّ الملائکه لم یکونوا مقاماته تعالى بل یکون لکلّ منهم مقام منه تعالى قال تعالى حاکیا عنهم‏ «وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ» مع اللّه تعالى فی جمیع صفاته تعالى غیر عنوان الخالقیّه و المخلوقیّه فیکون نظیر أن یقال: «فلان کالسلطان غیر أنّه لیس له سلطنه أی أنّه مثله فی کمالاته سوى سلطنته و هو کفر محض.»

حل تعارض اخبار

یکی از فوائد مهم علم رجال بهره بردن از علم رجال در شناخت راویان و صفات راویات است در کمک به حل تعارض اخبار. در بحث «اختلاف الحدیث» در مجموعه علوم حدیث و به طور دقیق در علم اصول بحث «تعارض ادله» که گاهی با نام تعادل و تراجیح و یا تعادل و ترجیح هم از آن یاد می‌شود؛ یکی از راه‌های حل تعارض را صفات راوی می‌دانند که کدام راوی أفقه، أصدق، أعدل یا أورع است که این ویژگی‌ها در برخی روایات مانند مقبوله عمر بن حنظله و یا مرفوعه زراره بیان شده است.

به استفاده از این ویژگی ها برای رفع تعارض اخبار که در مقبوله آمده اشکالات متعددی دارد چرا که این صفات در مقبوله برای قاضی بیان شده است و تسری آن به روات امر مشکلی است. همچنین فهم افقه یا اورع در بین دو قاضی زنده، امر ممکنی است ولی پیدا کردن افقه یا اورع در بین راویان تقریبا امری نشدنی است.

همچنین اگر در  بحث «تعدی مرحجات» اگر معتقد شدید به جواز تعدی مانند شیه انصاری (یعنی خودمان هم می‌توانیم برخی مرجحات را کشف کنیم)، این ویژگی‌ها منحصر به صفاتی که در روایت آمده، نمی‌شود بلکه ممکن است مثلا صفاتی مانند عرب فصحیح بودن و… هم به این صفات اضافه شود. اما اگر قائل شدید که از صفاتی که در روایت آمده نمی‌شود تعدی دیگر به صفات دیگر، پس آن صفاتی که در تعارض دو روایت کارایی خواهد داشت همان چند موردی است که در روایت آمده است.

از آنجا که روایت مقبوله عمر بن حنظله، از نظر فقه الحدیثی روایت مهمی است، مروری بر آن خواهیم داشت.

روایت مقبوله عمر بن حنظله

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَهَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ رَجُلَیْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَیْنَهُمَا مُنَازَعَهٌ فِی دَیْنٍ أَوْ مِیرَاثٍ فَتَحَاکَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاهِ أَ یَحِلُّ ذَلِکَ قَالَ مَنْ تَحَاکَمَ إِلَیْهِمْ فِی حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاکَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ مَا یَحْکُمُ لَهُ فَإِنَّمَا یَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ کَانَ حَقّاً ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُکْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ یُکْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ «یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ‏ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ‏» قُلْتُ فَکَیْفَ یَصْنَعَانِ قَالَ یَنْظُرَانِ إِلَى مَنْ کَانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّهِ قُلْتُ فَإِنْ کَانَ کُلُّ رَجُلٍ اخْتَارَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِنَا فَرَضِیَا أَنْ یَکُونَا النَّاظِرَیْنِ فِی حَقِّهِمَا وَ اخْتَلَفَا فِیمَا حَکَمَا وَ کِلَاهُمَا اخْتَلَفَا فِی حَدِیثِکُمْ-

قَالَ الْحُکْمُ مَا حَکَمَ بِهِ أَعْدَلُهُمَا وَ أَفْقَهُهُمَا وَ أَصْدَقُهُمَا فِی الْحَدِیثِ وَ أَوْرَعُهُمَا وَ لَا یَلْتَفِتْ إِلَى مَا یَحْکُمُ بِهِ الْآخَرُ

 قَالَ قُلْتُ فَإِنَّهُمَا عَدْلَانِ مَرْضِیَّانِ عِنْدَ أَصْحَابِنَا لَا یُفَضَّلُ وَاحِدٌ مِنْهُمَا عَلَى الْآخَرِ؛

قَالَ فَقَالَ یُنْظَرُ إِلَى مَا کَانَ مِنْ رِوَایَتِهِمْ عَنَّا فِی ذَلِکَ الَّذِی حَکَمَا بِهِ الْمُجْمَعَ عَلَیْهِ مِنْ أَصْحَابِکَ فَیُؤْخَذُ بِهِ مِنْ حُکْمِنَا وَ یُتْرَکُ الشَّاذُّ الَّذِی لَیْسَ بِمَشْهُورٍ عِنْدَ أَصْحَابِکَ فَإِنَّ الْمُجْمَعَ عَلَیْهِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَ إِنَّمَا الْأُمُورُ ثَلَاثَهٌ أَمْرٌ بَیِّنٌ رُشْدُهُ فَیُتَّبَعُ وَ أَمْرٌ بَیِّنٌ غَیُّهُ فَیُجْتَنَبُ وَ أَمْرٌ مُشْکِلٌ یُرَدُّ عِلْمُهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَلَالٌ بَیِّنٌ وَ حَرَامٌ بَیِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَمَنْ تَرَکَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَکَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ؛

قُلْتُ فَإِنْ‏ کَانَ‏ الْخَبَرَانِ‏ عَنْکُمَا مَشْهُورَیْنِ‏ قَدْ رَوَاهُمَا الثِّقَاتُ‏ عَنْکُمْ؛

 قَالَ یُنْظَرُ فَمَا وَافَقَ حُکْمُهُ حُکْمَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّهِ وَ خَالَفَ الْعَامَّهَ فَیُؤْخَذُ بِهِ وَ یُتْرَکُ مَا خَالَفَ حُکْمُهُ حُکْمَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّهِ وَ وَافَقَ الْعَامَّهَ؛

 قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانَ الْفَقِیهَانِ عَرَفَا حُکْمَهُ مِنَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّهِ وَ وَجَدْنَا أَحَدَ الْخَبَرَیْنِ مُوَافِقاً لِلْعَامَّهِ وَ الْآخَرَ مُخَالِفاً لَهُمْ بِأَیِّ الْخَبَرَیْنِ یُؤْخَذُ؛

 قَالَ مَا خَالَفَ الْعَامَّهَ فَفِیهِ الرَّشَادُ؛

فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَإِنْ وَافَقَهُمَا الْخَبَرَانِ جَمِیعاً؛

قَالَ یُنْظَرُ إِلَى مَا هُمْ إِلَیْهِ أَمْیَلُ حُکَّامُهُمْ وَ قُضَاتُهُمْ فَیُتْرَکُ‏ وَ یُؤْخَذُ بِالْآخَرِ؛

 قُلْتُ فَإِنْ وَافَقَ حُکَّامُهُمُ الْخَبَرَیْنِ جَمِیعاً قَالَ إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَأَرْجِهِ‏ حَتَّى تَلْقَى إِمَامَکَ فَإِنَّ الْوُقُوفَ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ خَیْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِی الْهَلَکَاتِ.»[۱]

سیره علماء در استفاده از رجال

از جمله ادله مثبتین نیاز به علم رجال سیره علمای سلف امامیه است ، که مرحوم شیخ طوسی رحمه الله در کتاب «العده» آن را بیان کرده است:

«و مما یدل أیضا على صحه ما ذهبنا إلیه، أنا وجدنا الطائفه میزت‏ الرّجال‏ الناقله لهذه الأخبار، و وثقت الثقات منهم، و ضعفت الضعفاء، و فرقوا بین من یعتمد على حدیثه و روایته، و من لا یعتمد على خبره، و مدحوا الممدوح منهم و ذموا المذموم، و قالوا فلان متهم فی حدیثه، و فلان کذاب، و فلان مخلط، و فلان مخالف فی المذهب و الاعتقاد، و فلان واقفی، و فلان فطحی، و غیر ذلک من الطعون التی ذکروها، و صنفوا فی ذلک الکتب، و استثنوا الرّجال من جمله ما رووه من التصانیف فی فهارسهم، حتى إن واحدا منهم إذا أنکر حدیثا نظر فی إسناده و ضعفه برواته‏ هذه عادتهم على قدیم الوقت و حدیثه لا تنخرم، فلو لا أن العمل بما یسلم من الطعن و یرویه من هو موثوق به جائز، لما کان بینه و بین غیره فرق، و کان یکون خبره مطروحا مثل خبر غیره، فلا یکون فائده لشروعهم فیما شرعوا فیه من التضعیف و التوثیق و ترجیح الأخبار بعضها على بعض، و فی ثبوت ذلک دلیل على صحه ما اخترنا.»[۲]

مرحوم شیخ طوسی در تأئید نظر خودشان پیرامون عمل به روایات، می‌فرماید: مؤید نظری که اختیار کردیم این است که مشاهده می‌کینم که علمای شیعه همواره به توثیق و تضعیف روات پرداخته‌اند، همواره بین روایانی که قابل اعتماد هستند و کسانی که قابل اعتماد نیستند، فرق گذاشته‌اند و تألیفات متعددی در زمینه صفات روات و مذهب روات داشته‌اند. جدای از ستفاده‌ای مرحوم شیخ طوسی از این بیان داشته‌اند، همین مطلب نشان می‌دهد که سیره علمای شیعه استفاده از علم رجال است. در همین مساله مرحوم آیت الله خویی رحمه الله در معجم رجال الحدیث می‌فرماید: «از زمان جناب حسن بن محبوب (۲۲۵ هـ) تا زمان شیخ الطائفه (۴۶۰هـ) بیش از ۱۰۰ کتاب رجالی نوشته شده است که مرحوم حاج‌آقابزرگ تهرانی در کتاب مصطفی المقام اسامی آنها را جمع کرده است.»[۳]

والحمدلله رب العالمین

 

 

______________________________

[۱] – الکافی، ج‏۱، ص: ۶۷٫

[۲] – العده فی أصول الفقه، ج‏۱، ص: ۱۴۲٫

[۳]– «و قد بلغ عدد الکتب الرجالیه من زمان الحسن بن محبوب إلى زمان الشیخ نیفا و مائه کتاب على ما یظهر من النجاشی و الشیخ و غیرهما. و قد جمع ذلک البحاثه الشهیر المعاصر الشیخ آقا بزرگ الطهرانی فی کتابه مصفى المقال.» معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۴۱٫

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *