علم رجال ، جلسه ۹
♦جانمایی درس♦
📂 ادله نافین نیاز به علم رجال
✅ بررسی مقدمات کتب اربعه (مقدمه کافی«۱»)
📜 فهرست مطالب درس:
معرفی کتاب کافی و مرحوم کلینی ره
— بیان اعتقاد به توحید، نبوت، امامت
— بیان پرسشی کلامی از مرحوم کلینی
نظر مرحوم آخوند و مرحوم امام خمینی
♦متن درس♦
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
معرفی کتاب کافی و مرحوم کلینی ره
– کتاب کافی معتبر ترین کتاب روایی شیعه و اولین کتاب از کتب اربعه است.
– مرحوم کلینی متولد روستای کلین در ری است. ایشان متوفای سال ۳۲۹ قمری است و در همان کلین دفن شدهاندو قبرشان همواره زیارتگاه شیعیان است.
– مرحوم کلینی برای کسب علم از ری به قم و بعد به کوفه و بعد از آن به بغداد مهاجرت کرد. در طول مسیر سفر خود از عالمان و محدثان بسیاری استفاده کرد و زمانی که در بغداد بودهاند به عنوان عالم شناخته شدهای مورد توجه بودهاند به حدی که تقوای و بزرگی ایشان شهره عام و خاص و بوده و مرجع و ملجأ عالمان و دانشمندان مسالمان اعم از شیعه و سنی بوده و گفتهاند به همین جهت ایشان ملقب شد به «ثقه الاسلام» قبل از ایشان کسی به این لقب را نداشته است.
– در وصف مرحوم کلینی علامه مجلسی پدر میگوید: «حق این است که در میان علماى شیعه مانند کلینى نیامده است و هر کس در اخبار و ترتیب کتاب او دقت کند، درمىیابد که از جانب خداوند مورد تأیید بوده است.» و نیز عظمت و بزرگى کلینى در میان اهل تسنن به قدرى است که ابن اثیر روایتى از پیامبر نقل مىکند که فرمود:«خداوند در آغاز هر قرن شخصى را برمىانگیزد که دین او را زنده و نامدار نگهدارد.» آنگاه به گفتگو پیرامون این حدیث پرداخته و مىگوید: احیا کننده مذهب شیعه در آغاز قرن اول هجرى محمد بن على امام باقر علیه السلام، در ابتداى قرن دوم على بن موسى امام رضا علیه السلام و در ابتداى قرن سوم ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینى رازى بوده است.
– کافی شریف دارای ۱۶۱۹۹ روایت است که به تنهایی از مجموع احادیث صحاح سته اهل سنت (با حذف مکررات) تعداد احادیثش بیشتر است.
– کتاب کافی حاصل زحمات ۲۰ ساله مرحوم کلینی است.
– کتب کافی در دوران غیبت صغری نوشته شده است و برخی از اساتید مرحوم کلینی مانند جناب «احمد بن ادریس قمی » معروف به «معلم» از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام بودهاند و به طور کلی نزدیک بودن عصر مؤلف به دوران امامت از نکات قابل توجه در تألیف کافی است.
– بزرگان شیعه همواره از کتاب کافی با عظمت تمام یاد میکنند به عنوان نمونه مرحوم شیخ مفید که از اعاظم علمای شیعه (متوفای ۴۱۳ ق) از نزدیکان عصر مرحوم کلینی است در وصف کافی میفرماید: «الکافی هو من أجلّ کتب الشیعه و أکثرها فائده؛ کتاب کافی از والاترین کتب شیعه و پرسودترین آنها است.» و نیز محدث بزرگی مانند علامه مجلسی که تمام میراث حدیثی گذشتگانی مانند مرحوم صدوق، شیخ طوسی، مشیخ مفید و… به او رسیده است، در وصف کتاب کافی میفرماید: «أضبط الأصول و أجمعها و أحسن مؤلفات الفرقه الناجیه و أعظمها؛ کتاب کافی مضبوطترین، و جامعترین از اصول (کتب روایی) و بهترین و با عظمتترین کتاب فرقه ناجیه است.»
– عبارتی در مورد کتاب کافی مشهور است که آن را به امام زمان عج الله تعالی نسبت میدهند که «کافی برای شیعیانمان کافی است» در حالی که این عبارت مستندی ندارد و به نظر میرسد علت این اشتباه، اشتباه در انتساب و فهم روایتی است از امام صادق علیه السلام که در تفسیر آیه شریفه «کهیعص» فرومودند: «کَافٌ کَافٍ لِشِیعَتِنَا»[۱] بعد در تفسیر همین آیه شریفه در کمال الدین مرحوم صدوق از امام زمان عج الله فرجه روایتی نقل شده که حضرت فرمودند: مقصود از کاف، کربلاء است.[۲] چه بسا کلام امام صادق علیه السلام اشتباهاً به حضرت حجت سلام الله علیه نسبت داده شده باشد و بعد عبارت «کاف، کاف لشیعتنا» را اشتباهاً به جای حرف اول آیه شریفه، کتاب کافی برداشت کرده باشند و این منشأ اشتباه بوده باشد که گفتهاند امام زمان علیه السلام فرموده کافی، برای شیعیانمان کافی است. یعنی هم انتساب روایت امام صادق علیه السلام به امام زمان عج الله فرجه اشتباه بوده و هم برداشت از آن روایت.
– به لحاظ موضوع جامع ترین کتاب در میان کتب اربعه است چرا که بجز ابواب فقهی هم به موضوع عقائد و هم به موضوع اخلاق پرداخته است.
– محتوای کتاب کافی به سه بخش تقسیم میشود: «اصول» که پیرامون عقائد است؛ «فروع » که پیرامون ابواب مختلف فقهی است و «روضه» که مباحث اخلاقی و موضوعات غیر فقهی است.
– چاپ مشهور کافی ۸ جلدی است که دو جلد اول آن اصول است که معمولا در ترجمه به فارسی ۴ جلد میشود و به نام «اصول کافی» معروف است؛ ۵ جلد بعدی فروع کافی و جلد آخر هم روضه کافی است.
– روش مرحوم کلینی در نقل احادیث آردن تمام سند روایت است که به این گونه احادیث، «مسند» میگویند البته در مواردی که حدیث دوم با قسمتی از حدیث قبلی مشترک باشد، در نقل حدیث دوم قسمت اول با اتکاء بر سند قبلی حذف شده و فقط ادامه سند در روایت بعدی ذکر شده است که به آن «تعلیق» میگویند یعنی سند حدیث دوم، معلق بر سند حدیث قبلی است.
همچنین برخی از نقلهای کتاب کافی روایت از اهل بیت علیهم السلام نیست مثلا در نقل تاریخ زندگی اهل بیت علیهم السلام میگوید فلانی چنین گزارش داد که به این گونه نقلها «موقوف» میگویند.
مقدمه کتاب کافی
بیان اعتقاد به توحید، نبوت، امامت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ؛ الحمد للّه المحمود لنعمته المعبود لقدرته، المطاع فی سلطانه… ؛ و ابتعث الرسل مبشرین و منذرین، لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ، و لیعقل العباد عن ربّهم ما جهلوه، فیعرفوه بربوبیّته بعد ما أنکروه…؛ و أشهد أن لا إله إلّا اللّه وحده لا شریک له، إلها واحدا أحدا صمدا لم یتّخذ صاحِبَهً وَ لا وَلَداً و أشهد أنّ محمّدا صلّى اللّه علیه و آله عبد انتجبه، و رسول ابتعثه، على حین فتره من الرسل… و أنزل إلیه الکتاب، فیه البیان و التبیان… ؛ فلمّا انقضت مدّته، و استکملت أیّامه، توفّاه اللّه و قبضه إلیه، و هو عند اللّه مرضیّ عمله، وافر حظّه، عظیم خطره، فمضى صلّى اللّه علیه و آله و خلّف فی أمّته کتاب اللّه و وصیّه أمیر المؤمنین، و إمام المتّقین صلوات اللّه علیه… کلّما مضى منهم إمام، نصب لخلقه من عقبه إماما بیّنا، و هادیا نیّرا، و إماما قیّما… و صلّى اللّه على محمّد و أهل بیته الأخیار الّذین أذهب اللّه عنهم الرجس [أهل البیت] و طهّرهم تطهیرا.
بیان پرسشی کلامی از مرحوم کلینی
أما بعد، فقد فهمت یا أخی ما شکوت من اصطلاح أهل دهرنا على الجهاله و توازرهم و سعیهم فی عماره طرقها، و مباینتهم العلم و أهله، حتّى کاد العلم معهم أن یأزر کلّه و ینقطع موادّه، لما قد رضوا أن یستندوا إلى الجهل، و یضیّعوا العلم و أهله.
و سألت: هل یسع الناس المقام على الجهاله و التدیّن بغیر علم، إذا کانوا داخلین فی الدین، مقرّین بجمیع أموره على جهه الاستحسان، و النشوء علیه، و التقلید للآباء، و الأسلاف و الکبراء، و الاتّکال على عقولهم فی دقیق الأشیاء و جلیلها.
« ترجمه: اما بعد، اى برادر به خوبى فهمیدم، از این گله و شکایت کردى که مردم عصر ما به نادانى با هم ساختهاند و در معمور کردن روشهاى آن و دورى از دانش و اهل دانش همدست شده و کوشایند تا بجائى که بسا باشد علم و دانش با وضع این مردم یکباره در هم نوردد و مایهبر شود، چون همه پسنده دارند که به نادانى اعتماد کنند و علم و اهل علم را از دست بدهند، پرسیدى که رواست مردم به نادانى بپایند و ندانسته دیندار باشند، چون همه بظاهر وارد دیانت باشند ولى امور دین را بطور دلخواه و عادت و تقلید نیاکان و بزرگان و با اعتماد به عقل خود در هر کم و بیش دانند.»[۳]
ابتدای مقدمه کتاب کافی با یک سوال کلامی مهم شروع میشود که همان سوال امروزه هم از سوالات مهم کلامی محسوب میشود و آن هم بحث داشتن دین آباء و اجدادی است که آیا اکتفاء به اعتقادات آباء و اجدادی جایز است یا نه؟ به تعبیری اگر کسی به دین آباء و اجداد اکتفاء کرد آیا قیامت گرفتار خواهد بود یا نه؟ شاید پاسخ این سوال در ابتداء ساده به نظر برسد و بگوئیم که واضح است که پایبندی به عقیده باطل آن هم به دلیل اینکه اعتقادات پدران من این بوده است، قطعا کافی نیست. ولی بحث اصلی کنار گذاشتن دین آباء و اجدادی است که انسانها بر اساس آن تربیت میشود و با آن انس دارند و در بخشی از عمر خود آن عقائد را حق و حقیقت میدانند.به تعبیر ی امروزه ۶ میلیار انسان در کره زمین زندگی میکنند، چقدر از این جمعیت به خاطر اعتقادات باطل فردای قیامت گرفتار و چقدر معذور هستند؟
مرحوم کلینی در پاسخ به سوالی که مطرح فرمودند ۳ الی ۴ صفحه از مقدمه کافی را به پاسخ این سوال اختصاص داداند یعنی تقریبا نیمی از مقدمه کافی فقط پاسخ این سوال است و قبل از آن هم ۳ صفح بحث حمد و ثنای الهی و بحث نبوت و امامت بود یعنی از ۸ صفحه مقدمه کافی ۶ صفحه آن مباحث کلامی است به همین جهت ما هم مبسوطا به این مساله میپردازیم.
فاعلم یا أخی رحمک اللّه أنّ اللّه تبارک و تعالى خلق عباده خلقه منفصله من البهائم فی الفطن و العقول المرکّبه فیهم، محتمله للأمر و النهی، و جعلهم جلّ ذکره صنفین: صنفا منهم أهل الصحّه و السلامه، و صنفا منهم أهل الضرر و الزمانه، فخصّ أهل الصحّه و السلامه بالأمر و النهی، بعد ما أکمل لهم آله التکلیف، و وضع التکلیف عن أهل الزمانه و الضرر، إذ قد خلقهم خلقه غیر محتمله للأدب و التعلیم و جعل عزّ و جل سبب بقائهم أهل الصحّه و السلامه، و جعل بقاء أهل الصحّه و السلامه بالأدب و التعلیم، فلو کانت الجهاله جائزه لأهل الصحّه و السلامه لجاز وضع التکلیف عنهم و فی جواز ذلک بطلان الکتب و الرسل و الآداب، و فی رفع الکتب و الرسل و الآداب فساد التدبیر، و الرجوع إلى قول أهل الدهر، فوجب فی عدل اللّه عزّ و جلّ و حکمته أن یخصّ من خلق من خلقه خلقه محتمله للأمر و النهی، بالأمر و النهی، لئلّا یکونوا سدى مهملین… و إذا کان جاهلا لم یکن على ثقه ممّا أدّى، و لا مصدّقا، لأنّ المصدّق لا یکون مصدّقا حتّى یکون عارفا بما صدّق به من غیر شکّ و لا شبهه، …لأنّه کان داخلا فیه بغیر علم و لا یقین، فلذلک صار خروجه بغیر علم و لا یقین، و قد قال العالم علیه السّلام: «من دخل فی الإیمان بعلم ثبت فیه، و نفعه إیمانه، و من دخل فیه بغیر علم خرج منه کما دخل فیه»، و قال علیه السّلام: من أخذ دینه من کتاب اللّه و سنّه نبیه صلوات اللّه علیه و آله زالت الجبال قبل أن یزول و من أخذ دینه من أفواه الرجال ردّته الرجال»… .[۴]
مرحوم کلینی میفرماید: خداوند انسانها را بهائم و حیوانات جدا کرده و انسانها را بر دو گروه خلق کرده است:
۱- کسانی که اهل صحت و سلامتیاند (کسانی که شرایط عمومی تکلیف را دارند) ۲- نابینایان و زمین گیران (کسانی که شرایط تکلیف را ندارند).
خداوند تکلیف را از ناتوانان برداشت و اهل سلامتی و توانمندها را عامل بقاء آنها قرار داد. و عامل بقاء اهل صحت را، تعلیم و تربیت قرار داد.اگر جاهل ماندن اهل صحت جایز باشد، پس باید جایز باشد که آنها هیچ تکلیفی نداشته باشند و این خلاف ارسال رسل و انزال کتب است. و اگر چنین باشد، کلام دهریون صحیح خواهد بود (در حالی که قطعا چنین نیست.)
پس حکمت خداوند اقتضاء میکند که آنها جاهل نمانند و نیز دستور داده است به تفقه در دین و سوال. پس فرد عاقل باید به علم دین روی بیاورد و به آنچه خداوند دستور داده است معرفت کسب کند چون تکالیف ثابت و عمر ها کوتاه است پس تسویف (و امروز و فردا کردن) جایز نیست و باید علم و یقین و بصیرت پیدا کند و بدون علم با جهل و شک اعمالش پذیرفته نیست. امام کاظم علیه السلام فرمود: «کسی که با علم وارد ایمان شود، در آن استوار میماند و ایمان به او نفع میرساند و کسی که بدون علم وارد آن شود؛ همانگونه از آن خارج خواهد شد.» و نیز فرمودند: «کسی که دینش را از کتاب خدا و سنت پیامبرش گرفته باشد، کوهها از بین میروند ولی ایمان او، نه؛ و کسی که با حرف مردم وارد دین شده باشد،حرف مردم او را از دین خارج میکند.»
مرحوم کلینی به آیات متعددی از قرآن نیز به عنوان شاهد بر فرمایششان اشاره میکنند.
نظر مرحوم آخوند و مرحوم امام خمینی
در این بحث مرحوم آخوند خراسانی ره در کفایه بحثی را با عنوان «ظن در اعتقادات»ضمن مباحث انسداد مطرح میکنند که خوب است به آن توجهی بشود.
دسته بندی مرحوم آخوند شبیه به تقسیمی است که مرحوم کلینی دارد. مرحوم آخوند توضیح میدهند که منظور از اعتقادات عقلی که هر عاقلی خودش آنها را میفهمد و اعتقاد داشتن به آن واجب است چهار مورد است: وجود خداوند، صفات خداوند، وجود پیامبر و وجود اهل بیت علیهم السلام (حجج الهی) است. بعد انسانها را به دو بخش تقسیم میکنند: ۱- کسانی که توانایی فهم اعتقادات عقلی را ندارند (به خاطر نقصان در عقل یا عدم توانایی تأمل و تفکر) ۲- و کسانی که توانایی آن را دارند.
در ادامه میفرمایند کسانی که مکلف به شناخت خداوند هستند اگر کم کاری کنند و به حق نرسند، مقصر محسوب میشوند و قیامت گرفتار خواهند شد اگر چه این به حق نرسیدن به خاطر محبت به طریقه آباء و اجداد باشد و تعبیر جالبی دارند: «بخلاف ما إذا کان عن تقصیر فی الاجتهاد، ولو لأجل حبّ طریقه الآباء والأجداد، واتّباع سیره السلف، فإنّه کالجبلّیّ للخلف، وقلّما عنه تخلّف.»[۵] میفرماید: این تبعیت از طریق آباء و اجداد مثل این است که امری جِبلّی است یعنی گویا امری ذاتی و فطری و غریزی است، به همین خاطر هم میگوید چقدر کماند کسانی که بتوانند از آن تخلف کنند. بنا بر این فرمایش کسانی که مکلف هستند، اگر گرفتار طریقه آباء و اجداد شدند، گرفتار خواهند بود اگر چه میدانیم کنار گذاشتن آن کار دشواری است.
البته در همین زمینه فرمایشی هم مرحوم امام خمینی ره در کتاب مکاسب محرمه دارند که بررسی آن هم خالی از لطف نیست.
امام خمینی ره ضمن بیان اینکه کفار به تکالیف الهی مکلف هستند ولی اکثرا عقاب نمیشوند، میفرمایند:
« لا لکون الکفّار غیر مکلّفین بالفروع أو غیر معاقبین علیها، فإنّ الحقّ أنّهم مکلّفون و معاقبون علیها. بل لأنّ أکثرهم- إلّا ما قلّ و ندر- جهّال قاصرون لا مقصرون: أمّا عوامّهم فظاهر، لعدم انقداح خلاف ما هم علیه من المذاهب فی أذهانهم، بل هم قاطعون بصحّه مذهبهم و بطلان سائر المذاهب، نظیر عوامّ المسلمین، فکما أنّ عوامّنا عالمون بصحّه مذهبهم و بطلان سائر المذاهب، من غیر انقداح خلاف فی أذهانهم لأجل التلقین و النشو فی محیط الإسلام، کذلک عوامّهم من غیر فرق بینهما من هذه الجهه، و القاطع معذور فی متابعه قطعه و لا یکون عاصیا و آثما و لا تصحّ عقوبته فی متابعته.
و أمّا غیر عوامّهم فالغالب فیهم أنّه بواسطه التلقینات من أوّل الطفولیّه و النشوء فی محیط الکفر صاروا جازمین و معتقدین بمذاهبهم الباطله، بحیث کلّ ما ورد على خلافها ردّوها بعقولهم المجبوله على خلاف الحقّ من بدو نشوئهم.فالعالم الیهودی و النصرانی کالعالم المسلم لا یرى حجّه الغیر صحیحه و صادر بطلانها کالضروری له، لکون صحّه مذهبه ضروریه لدیه لا یحتمل خلافه. نعم فیهم من یکون مقصّرا لو احتمل خلاف مذهبه و ترک النظر إلى حجّته عنادا أو تعصّبا، کما کان فی بدو الإسلام فی علماء الیهود و النصارى من کان کذلک. و بالجمله، إنّ الکفّار کجهّال المسلمین منهم قاصر، و هم الغالب، و منهم مقصّر. و التکالیف أصولا و فروعا مشترکه بین جمیع المکلّفین عالمهم و جاهلهم، قاصرهم و مقصّرهم. و الکفّار معاقبون على الأصول و الفروع لکن مع قیام الحجّه علیهم لا مطلقا، فکما أنّ کون المسلمین معاقبین على الفروع لیس معناه أنّهم معاقبون علیها سواء کانوا قاصرین أم مقصّرین کذلک الکفّار طابق النعل بالنعل بحکم العقل و أصول العدلیّه.»[۶]
میفرماید: کفار مکلف و معاقب هستند ولی اکثر آنها بجز تعداد قلیلی عذاب نخواهند شد چرا که جاهل قاصرند نه مقصر، عوام آنها که معلوم است قاصر هستند چرا که معمولا قطع به صحت مذهب و عقیده خود دارند و قاطع در تبعیت از قطع خود معذور است. اما علماء و غیر عوام آنها هم چون تحت تأثیر تربیت و محیط بزرگ شدهاند مذهب خود را صحیح میدانند و این صحت عقیده برای آنها مثل امور ضروری شده و اگر میخواهد دلیلی را خلاف مذهبش بررسی کند آن را سریعا خلاف حق میبیند. عبارت مرحوم امام خمینی «بعقولهم المجبوله» است یعنی در اینکه این امور نزد آن عالم از ضروریات محسوب میشود با مرحوم آخوند هم نظر هستندو مرحوم آخوند میفرمود «کالجبلی» است و مرحوم امام خمینی میگویند «بعقولهم المجبوله». در نهایت مرحوم امام خمینی میگوید: بله، برخی هم هستند که واقعا شک میکنند و اگر اینها تحقیق و بررسی نکنند، مقصر هستند ولی عموما قاصر هستند.
تفاوت نظر امام خمینی و مرحوم آخوند ره در این است که مرحوم آخوند کسی را که توانایی تدبر دارد و مکلف به اعتقادات عقلی شده، اگر به خاطر محبت به طریقه آباء و اجداد به حق نرسد را معذور نمیداند ولی مرحوم امام خمینی ره، به همین جهت تربیت و انس به طریقه آباء، عموم کفار از عوام و عالمانشان را معذور میداند.
البته امام خمینی ره طریقه آباء و تربیت را در حد قطع و امور ضروری میداند که از آن تخلف نمیکند ولی مرحوم آخوند محبت شدید به طریقه آباء را قبول دارد ولی این را عذر نمیداند اگر چه مرحوم آخوند، حجیت قطع را ذاتی میداند و قاطع را مانند امام خمینی معذور میداند. (اختلافی بین مرحوم آخوند و مرحوم امام خمینی در حجیت قطع هست که مرحوم آخوند آن را ذاتی و مرحوم امام خمینی آنرا عقلایی میدانند که بحثش خارج از درس ما است.)
__________________________
[۱] – معانی الاخبار، ص ۲۸٫
[۲] – کمال الدین، ج ۲، ص ۴۱۶٫
[۳] – اصول کافی، ترجمه کمرهای، ج ۱ ص ۱۸٫
[۴] – کافی، ج۱، صص ۲-۸٫
[۵] – کفایه الاصول (مجمع الفکر)، ج ۲، ص ۱۲۲.
[۶] – کتاب المکاسب، ج ۱، ص ۲۰۰ و ۲۰۱٫